تا اطلاع ثانویه

سلام به دوستان عزیز

این وبلاگ تا اطلاع ثانویه اپ نخوهد شد

لطفا به ادرس جدید وبلاگی که دارم در اون

فعالیت میکنم برین

www.radiology91bums.blogfa.com

فراموش

هرگز نفهمیدم

فراموش کردن درد داشت

یا فراموش شدن ...

به هر حال دارم

فراموش میکنم فراموش شدنم را...

دلبستگي

مثل حس برگ به درخته

وقتی از درخت کنده میشه

باز به پاش میفته

ما همه همسفریم...

زندگی دفتری از خاطره هاست

یک نفر در دل شب

یک نفر در دل خاک

یک نفر همدم خوش بختی هاست

یک نفر همسفر سختی هاست

چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ...

ما همه همسفریم

وقت هایی...

یه وقتایی

لازمه از گوشیمون بشنویم

" مشترک مورد نظر " آدم " نمیباشد لطفا قطع کنید

میشه و نمیشه

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤیشد ﭘﺸﻪ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺑﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺸﻪ ﺑﮑﭙﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷه؟

**************************************************

روباهی موبایلی دید؛زاغه از بالای درخت گفت:

اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم

روباه موبایل و داد زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی

**************************************************

یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی

بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن

و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !

**************************************************

به نظرم یه عده پیدا بشن اسپری و مام نذر کنن دم مترو پخش کنن خیلی بیشتر ثواب می کنن تا جوجه کباب بدن توی بهش زهرا....

**************************************************

تو انتشارات دانشگاه یه دختره در فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش سر نداشته باشه ویروسی می شه؟؟

**************************************************

یه سوال فنی:

چرا "فوت” سرده و "ها” گرمه ؟

مگه جفتشون از دهن در نمیاد چرا "فوت” میکنی سرده و "ها” میکنی گرمه

**************************************************

فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی تمام سر نشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن

 

مترسک

چه زيبا گفت مترسک:



وقتي نمي شود به سمتت آمد



همين يک پا هم اضافي است

تفاوت

 

 

محرم تسلیت باد

 

السلام علیک یا اباعبدلله

بی مزه

یک روز در یک یخچال رو باز کردم

دیدم یک پشه در حالی که فحش میداد

از یخچال بیرون رفت

خدا

ای خدای بزرگ ! تو چه باشی وچه نباشی ،من اکنون سخت به تو نیازمندم . تنها به این نیازمندم که تو

باشی .

 

 

غدیر خم

 

اگر واقعه ی غدیرخم درک میشد

واقعه ی کربلا اتفاق نمی افتاد

غدیرخم بر همه مبارک

 

جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی

نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی

بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم

باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی

گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود

با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنی

گر رانیم از کوی خود ، ور بازخوانی سوی خود

با قهر و مهرت خوشدلم ، هر عشوه در کارم کنی

من طایر پربسته ام ، در کنج غم بنشسته ام

من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی

من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام

یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی

ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان

رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی

گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی

کامم دهی کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی

قوانین نانوشته

-کافیه سیم جارو برقی رو جمع کنی! اون موقع است که آشغالا یکی یکی خودشونو بهت نشون بدن!
 
-ﺍُﺩﮐﻠﻦ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ 3 ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ! بعد یه ﺳﯿﮕﺎﺭ 200 ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ...!
 
-دقیقا وقتی داری با بابات راجع به گرفتن ماشین حرف میزنی ، همون لحظه تلویزیون یه برنامه پخش میکنه درمورد تاسف بارترین تصادف های تاریخ بشر با ماشین! کلی هم به خانواده ها توصیه میکنه
 
-همیشه توی تاکسی اون کسی که اون ته نشسته ، زودتر پیاده میشه!
 
-1 هفته رژیم حرفه ای شما با 1 ساعت پرخوری بر می گرده!
 
-هندزفری رو اتو هم بکشیم بعد دو دقیقه گره می خوره!
 
-اگه اسمت میرزا شمس الدین گل کلمیان هم باشه ، وقتی میخوای ایمیل یاهو درست کنی میگه قبلا با این اسم ساخته شده!
 
-اگر همه دنیا تأییدت کنن اون یه نفری که باید تأیید کنه نمی کنه!
 
-سایز سنگ فرش های پیاده رو یه جوریه که نمی تونی توشون منظم راه بری...
 
-کیلو کیلو آلبالو و آناناس و هلو و پرتقال تو یخچال باشه نمی خورین!
اما یه رانی که میخری گیر میدی به اون تیکه میوه که تهش مونده ! دلت میخواد با کلید درش بیاری !
 
-اگه تنها باشی همه ماشینا خالیه ، اما اگه دونفر باشید 60 تا ماشینم بیاد فقط جا برای 1 نفر دارن! چرا ؟!
 
-وقتایی که با خودت تقلب می‌بری ، امتحان مثه آب خوردنه ، وقتی نمی‌ بری امتحان میشه در حد آزمون دکتری!
 
-موقع رایت کردن سی دی یا 300 مِگ خالی می مونه یا 5 مگ زیاد میاد که چون یه دونه فایله کاریشم نمی تونی کنی!
 
-یک ساعت اضافه می خوابی تا دو روز خوابت نمیاد ، یک ساعت کمتر میخوابی تا دو روز خواب آلودی!
 
-زمانی اون چیزی که آرزومون بوده رو به دست میاریم که دیگه آرزومون نیست!

سوال  فیزیک

استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

:دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد
. من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد

:اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند
حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود : و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید
محاسبه مقاومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟

.حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد
.همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند
:پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد

شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
.این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم
.پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه
.دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم
.هوای کوپه مثل حمام زونا داغه
. دانشجو میگه اصلا  لخت مادر زاد میشم
.پروفسور گوشزد میکند که دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی
:دانشجو به آرامی میگوید
میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار استکه من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم
.واگر قطار مملو از آفریقائیهای شهوتران باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم

چشم بر هم نهادم گردش دوران گذشت

                                                          بهر یک نفر سخت و بهر دیگری آسان گذشت

 روزگاری خواهد آمد با خودت نجوا کنی

                                                                        یاد باد آن روزگارانی که با یاران گذشت

اولین روزها


باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید

همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

سکوت

سکوت خطرناک تر از حرف های نیشدار است...

کسی که سکوت میکند

روزی سرنوشت حرفهایش را به شما خواهد گفت...

دست هایم به آرزوهایم نرسید٬آنها بسیار دورند٬

           ولی

درخت صبرم می گوید:

امیدی هست٬

                         دعایی هست٬

                                                   خدایی هست

جنگ نرم

با تفنگش نتوانسته شکارم بکند                      رفته با مطرب و اینترنت و ساز آمده است

ناوگانش نتوانسته مهارم بکند                              رفته با لُعبتک  چشم نواز آمده است

بمب وموشک نتوانسته بترسانندم                فیسبوک و   توییتر  شایعه ساز آمده است

شیمیایی زد ومن باز عقب ننشستم                  با کراک و هروئین تاخت و تاز آمده است

چون لگن شد اثر ناو هواپیمابر                       پخش مه پاره ز "مه واره" به ناز آمده است

بس که از نغمه قرآن و دعا می ترسد                    با رپ و عربده و تپ تپ جاز آمده است

فتنه هایش به بصیرت همه خنثی کردم                رفته با ساحر و با شعبده بازآمده است

"ایسم" ها شرقی وغربی همه رسوا گشتند             فرقه پردازی وعرفان مجازآمده است

من جوانم چوعلی اکبری الگوی من است             مشق و تدبیرم از او روح نواز آمده است

گر بحقیم، از انبوه عدو باکی نیست                     مرگ خونین وسعادت به ترازآمده است

من به یک ضربه کنم، چاره ی مکر دشمن                مبطل منکر و فحشاء نماز آمده است

دشمنی کو به دوصدحیله ز در بیرون شد           گرکه غفلت کنی از پنـــجره باز آمده است

جز دو روزی دگر از دولت او باقی نیست             استقامت کنی آن مـــــحرم راز آمده است

بینم آنروز شودبمب ومسلسل خاموش       بانگ «مَن مهدی ام» ازسوی حجاز آمده است

بنگر، چشم جهان رو به حقیـــــقت واشد       موج اسلام مـــــحـــــمـــــد به فراز آمده است

دوران بی غمی



http://img4up.com/up2/79515323259062692499.jpg




http://img4up.com/up2/85872884250932566097.jpg


سلامی دوباره

به هر حال میگن باید فرصت رو غنیمت شمرد. این کنکور هم گذشت. بله این کنکور گذشت. شاید کنکورهای بعدی

هم باشه.البته بیشتر برای رشته های تجربی.بزارین یک مبحث کوچک از  کتاب ده گفتار شهید مطهری بگم. بحث

کوچک در باب مسئولیت عمل و فعالیت هست.

می گویند: ما دو نوع مسئولیت داریم. نوع اول این است که ما مسئول مقدمه عمل هستیم و نتیجه عمل به ما

ارتباط نداره. به عنوان مثال:همین کنکور. ما مسئول نتیجه کنکور نیست ما فقط مسئول مقدمه کنکور هستیم یعنی

همون تلاش. و ان هم تلاش درست. با برنامه.

اما مسئولیت نوع دوم: ما مسئول نتیجه عمل هستیم. مثل اینکه یک فردی از ما بخواهد او را از زندان بیرون

بیاریم. اینجا معلوم نیست که با چه شیوه ای و با چه وسیله ای او را خارج کنیم فقط باید خارج بشه.


ببخشید بد توضیح دادم.دلیلش عدم مطالعه بوده. شما ببخش. در کل امیدوارم منظورمو فهمیده باشی. به هر حال این دنیا می گذرد. کنکور هم گذشت چه خوب چه بد. تلاشه مهمه. الله یرزق من یشاء بغیر حساب.

بی خیال.

الانم دیگه نمیدونم چه جوری اطلاع رسانی به رفیقان که وبلاگ رو اپ کردم. ماه مبارک رمضان هم در پیشه. از

هر رفیقی یا هر کسی که با بچه های علامه در ارتباط هست پیامک بده که این وبلاگ اپ شد.راستی قصد

دارم هر کسی از بچه ها که میخواد تو وبلاگ مطلبی بزنه نوشته شو برام کامنت بزاره. شاید تنها یادگاری همین وبلاگ باشه


شمع می سوزد و پروانه به دورش نگران

                                                               من(وبلاگ) که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم

کلام اخر...

سلام علیکم.

خدمت دوستان عزیزم عرض کنم چاکر همه شون هستیم. سه سال با بچه های دبیرستان علامه بودیم یعنی

باید بگم با بچه های بکس علامه بودیم. خوش گذشت.

ولی چه کنیم که این دنیا جای خوشی نیست. درست است به هر حال کنکور هر خوشی رو از ادم میگیره.

تلفات قبل کنکور و بعد کنکور همیشه پا برجاست.

خطاب به دوستان : سعی کنیم هوای همو داشته باشیم. ممکنه بعضی ها کنکور قبول نشوند یا بعضی ها بشوند

سعی کنیم تغییری در رفتارمون پیدا نشه. یا بهتر اسمشو بزارم غرور

امسال سال سختی در پیش هست. از هر نظر چه درسی و چه تفریحی و چه اخلاقی

ولی اینو بگم کنکور همه چی زندگی هست ولی هیچی زندگی نیست 

سعی کنیم اول تو کنکور خدا((بندگی)) قبول بشیم بعد کنکور

به هر حال اینم اخرین پست وبلاگ مدرسه علامه. این وبلاگ به احتمال زیاد تا کنکور اپ نخواهد شد.

اما بعد کنکور این وبلاگ میشود رفیقان قدیم علامه یا همون فارغ التحصیلان علامه. 


از غم و نیک جهان هر چه تو را پیش اید

                                                       غم مخور شاد بزن زان که جهان در گذراست

ویران شد

اقا یکی به داد مدرسه برسه

مدرسه علامه حلی مشهد نزدیک ویرانی اموزشی

سر تیتر تمام روزنامه های کشور.

تمام معلمان ریاضی مدرسه علامه حلی مشهد اخراج شدند

خبر های یکی پس از دیگری باعث توجه تمام دانش اموزان شد.


سه مدیر در طول سه سال بر سر یک مدرسه امدند


 من رضا سردار شش سال در ناحیه 3 مشهد درس خوندم در حالی که محل زندگی بنده ناحیه هفت مشهد میشه.

همیشه  من گفتم یعنی شعار من این بود که

برای مدیریت مدارس ناحیه 3 یک دیکتاتور لازم هست.


اقا بعضی از بچه های ناحیه 3...........ندارن.بعضی از  بچه های ناحیه 3 ..............ندارن.

وخیلی از بچه های ناحیه 3 جنبه ندارن.(جنبه فقط نزد بچه های ناحیه 7 است و بس)

حالا دیدی راست میگفتم. اون مدیر خوب که رفت(مدیرفعلی مدرسه مالک اشتر) تمام تفسیرگران

سیاسی به ضرر دانش اموزان علامه حلی دانستند. دیدین اومدن سوءاستفاده کردند. ابرو بردند.

بصیرت خودتون رو بالا ببرید. حقیقت رو باید فهمید.کجاست عمار یاسر؟؟(اومده ناحیه هفت اسمش رضا.س)

اینها بودند که رفتند. انشالله که این مدرسه تا اول مهر درست بشه. با مدیریت جدید اقای بووووووق.

یاایها الذین امنوا امنوا

ای کسانی که ایمان اوردید ایمان اورید



الفبا موفقیت...

لف: اشتياق براي رسيدن به نهايت آرزوها
ب: بخشش براي تجلي روح و صيقل جسم
پ: پوياپي براي پيوستن به خروش حيات
ت: تدبير براي ديدن افق فرداها
ث: ثبات براي ايستادن در برابر باز دارند ه ها
ج: جسارت براي ادامه زيستن

چ: چاره انديشي براي يافتن راهي در گرداب اشتباه
ح: حق شناسي براي تزكيه نفس
خ: خودداري براي تمرين استقامت
د: دور انديشي براي تحول تاريخ
‌ذ: ذكر گوپي براي اخلاص عمل
ر: رضايت مندي براي احساس شعف
ز: زيركي براي مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بيني براي شكافتن عمق درد ها
س: سخاوت براي گشايش كار ها
ش: شايستگي براي لبريز شدن در اوج
ص: صداقت براي بقاي دوستي
ض: ضمانت براي پايبندي به عهد
ط: طا قت براي تحمل شكست
ظ: ظرافت براي ديدن حقيقت پوشيده در صدف
ع: عطوفت براي غنچه نشكفته باورها
غ: غيرت براي بقاي انسانيت
ف: فداكاري براي قلب هاي درد مند
ق: قدر شناسي براي گفتن ناگفته هاي دل
ك: كرامت براي نگاهي از سر عشق
گ: گذشت براي پالايش احساس
ل: لياقت براي تحقق اميد ها
م: محبت براي نگاه معصوم يك كودك
ن: نكته بيني براي ديدن ناديده ها
و: واقع گرايي براي دستيابي به كنه هستي
ه: هدفمندي براي تبلور خواسته ها
ي: يك رنگي براي گريز از تجربه دردهاي مشترك

داستان زاهد...

زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»
درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»

ارژانتین رو بیچاره کرده بودیم...



خاطرات بازیکن اسبق تیم ملی از تورنمنت سانتیاگو برنابئو/محمد صادقی:آرژانتین را بیچاره کرده بودیم
محمد صادقی، بازیکن اسبق تیم ملی، پاس و پرسپولیس دیروز مهمان کافه‌خبر بود.

 صادقی در کافه‌خبر خاطرات خود را در دوران حضور در تیم ملی، پاس و پرسپولیس مرور کرد. او در بخشی از صحبت‌هایش به مسابقه تیم ملی ایران مقابل آرژانتین در سال 1978 اشاره کرد. ایران در تورنمنتی که به مناسبت 80 سالگی سانتیاگو برنابئو، مالک اسبق باشگاه رئال مادرید برگزار می‌شد شرکت کرده بود و در این تورنمنت با آرژانتین مسابقه داد. محمد صادقی در مورد این مسابقه می‌گوید: «زمین ورزشگاه سانتیاگو برنابئو خیلی بود بود. زمین‌های خوب، برای بازیکنان تکنیکی عالی است. آن موقع اکثر بچه‌های تیم ملی ایران تکنیکی بودند و روی زمین صاف سانتیاگو برنابئو، خیلی راحت می‌توانستند هر کاری می‌خواهند بکنند. خود من به هر کسی که جلویم می‌آمد لایی می‌زدم. البته نمی‌دانستیم این بازیکنانی که جلویمان مسابقه می‌دهند چه کسانی هستند و چقدر در فوتبال دنیا اسم و رسم دارند. اصلا آن‌ها را نمی‌شناختیم. ولی تیم ایران آن‌قدر جلوی آرژانتین خوب بازی کرد که آرژانتینی‌ها بیچاره شده بودند.»

صادقی ادامه می‌دهد: «مادریدی‌ها یک عادتی داشتند که هر تیمی در ورزشگاهشان خوب بازی می‌کرد، برایش پارچه سفید تکان می‌دادند و تشویقش می‌کردند. ما جلوی آرژانتین آن‌قدر خوب بازی می‌کردیم که تماشاگران ورزشگاه ایستاده تشویقمان می‌کردند. آن مسابقه با نتیجه یک بر یک مساوی تمام شد.»
متن کامل گفت‌وگوی خبرآنلاین با محمد صادقی به زودی منتشر خواهد شد.


به ترتیب اولین نفر: رضا سردار . محمد رضا زورکیانس. نفر سوم به دلیل مسائل امنیتی از معرفی اش معذوریم


http://img4up.com/up2/68265752376013249401.jpg

شکست

شکست یعنی متوقف شدن و دست از کار کشیدن!؟؟؟؟؟

ـ به نقل از امام علی(ع): "شکست معنی ندارد شکست یعنی تأخیر در پیروزی."

گاه اگر بخواهیم روشنفکرانه سخن بگوییم و شکست را سرلوحه زندگیمون قرار بدیم میشه از دیده خودم شکست رو پله ای برای پیروزی معنا کرد!!!