با عرض پوزش اما نتونستم با این آپ علی کنار بیام.....

khoob harfato zadi
 ?
bichare sharjeto vasat mifrestam
 khodeto bekhatere 4Toman dari khafe mikoni?
 khasti too net too web begi
 ke che gohkhoriayi kardi
 khasti begi ke
 ba ye dokhtare too teh LAS mizadam esmesham maryame
 vali chon asheghesham sedash mikonam marmarY
 mikhasti inaro ham begi
ke too amoozeshgamoon ba monshie amoozeshga
 rabete dashtam
 mikhasti begi ke cheghad modele moohaie monshi(sahar joon) cheghad vasat moheme ke
 sare class behesh gofti
 yani SmS zadi ke sahar joon cheghad khoshgel shodi emrooz
in model moo hamishe behet miaD: mikhasti begi ke
 bad az ye modat ke sare shokoofaro shire malidamo kharesh kardam
 dobare smse eshtebahi ferestadam ke vai sahar joon cheghad khoshhalam kardi ke sms dadi
 sahar joon az khodet tarif kon
mikhasti begi ke be shokoofe gofta to faghat man o vase kir mikhai
 mikhasti begi ke behesh goftam jende
 mikhasti begi ke be shokoofe goftam to mano sigari kardi
to mano az dars o zendegi andakhti
 inaroham migoftiiiiiiiiiiii

خیلی بده که اگه تورو بخاطر خودت نخوان

خیلی بده که تو یکی رو بخوایو اون بی اعتنا باشه

خیلی بده که به یکی دمو دقیقه بگی دوست دارم و اون هیچی نگه

خیلی بده که تو هر موقعیتی که هستی وقتی اون چیزی میخواد میدی و اون فقط میپیچوندت

خیلی بده......

خیلی بده ک هر سری الکی دعوا کنه و تو فقط چند روز منت بکشی

خیلی بده که بهت بی محلی کنه حتی از یه قریبه بیشتر

خیلی بده که ازش از عشقت محبت رو گدایی کنی

خیلی بده که نخوادت

خیلی بده.......

خیلی سخته که بجایی برسی از محبت فقط رازی به یه عزیزم گفتن شی

خیلی سخته که پیشه دوسته عشقت گریه کونیو بهش بگی حاظرم جونمو براش بدم

اون وقت اون بهش بگه که بگو برو شکوفه به دردت نمیخوره ولش کن

خیلی بده که به احساسات جنسیت بازی کنن بعد خیلی راحت بگن گوشی دست دوستم بود

خیلی بده که بعد این ماجرا طرفت تازه قهر هم بکنه بخوای منت بکشی

خیلی بده ........

خیلی بده که یه نفرو که میدونی عاشقته اذیت کنی

خیلی بده که بدونی میمیره براتو همه کسشی اون وقت بپیچونیش

خیلی بده که اذیتش کنی

خیلی بده که منتظرت بمونه تا تو از اهواز بیای بالا خره پیشش

از همه اینا دردناک تر میدونی چیه

اینکه همه اینا بعد از ۲ سال و ۱۱ ماه باشه

بعد این ماجراها میفهمی دیوونگی چیه الان میفهمم روانی بودن یعنی چی

نمیدونید خسته شدن و دل شکستن اینطوری پشت سر هم یعنی چی

روانی شدم دلم میخواد بمیرم

نمیدونید گریه کردن هر روز یه پسر پیشه خانوادش یعنی چی

نمیدونید هر شب عکسشو تو آغوش گرفتنو ساعت ها بوسیدنو ناز کردنشو باهاش صحبت کردن یعنی چی

نمیدوند .........

ولی من همه اینارو کشیدم دیگه بریدم به خدا

شکوفه بستمه تورو خدا بستمه انقدر اذیتم نکن

شکوفه تو که میدونی اخه عاشقتم دیگه اینکارا چیه

تورو خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

پاسخ یک حسرت

دستها بالا بود. هرکسی سهم خودش را طلبید .

سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود

ولی نوبت من که رسید؛ سهم من یخ زده بود !

سهم من چیست مگر؟! یک پاسخ !

پاسخ یک حسرت

سهم من کوچک بود

قد انگشتانم عمق آن وسعت داشت

وسعتی تا ته دلتنگی ها شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند !

..................................

قانون عشق:

 يك پسر با يك نگاه از يك دختر خوشش مياد ...

 و

 عشق از طرف اون شروع ميشه ...

 تا جايي كه زندگيش رو پاي عشقش ميذاره ...

 اما دختر باور نميكنه ...

 چون يك چيزهايي ديده و شنديده ...

 تا دختر مياد پسر رو باور كنه

 ،

 پسر دلسرد و خسته ميشه ...

ميره با يكي ديگه ...

بعد كه دختر تازه تونسته پسر رو باور كنه ميره طرفش ...

 اما ...

پسر رو با يكي ديگه ميبينه ...

 اينجاست كه ميگه: حدسم درست بود

..!i!..

 

اینم یه جورشه

ضعیف هرگز نمی تواند

 ببخشد

 زیرا قدرت تنبیه ندارد

 بخشش

 برای موجود قوی است

 تا در عین قدرت

 یا

انتقام

 ببخشد

....!i!....

تورو خدا دعا کنید

سلام دوستان عزیز .

سه روز پیش یه اتفاقی ین من و شکوفه و خانوادش افتاد.

یه اتفاق بد که خانوادش از خصوصی ترین چیزهای ما با خبر شدن .

و آخرین باری که شکوفه به من اس ام اس داد گفت که علی من همه چیزمو باختم و تو هم برو

و گفت که خودمو میکشم و من الان ازش خبری ندارم تورو خدا دعا کنید که زنده باشه.

..((!))..

اگر روزي مُردم تابوتم را سياه کنيد

تا همه بدانند سياه بخت بودم.

 بر روي سينه ام تکّه يخي بگزاريد

 تا به جاي معشوقم برايم گريه کند.

 چشمانم را باز بگزاريد تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم.

و آخرين خواسته ي من از شما

اينکه

 دستانم را ببنديد

 تا همه بدانند خواستم ولي نتوانستم  

..((!))..

گاهی با خود فکر می کنم ،

 چگونه است که ما

، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم

و وضع مان این است

و

آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است!

 ... نمی دانم ،

 مشکل در نوع عرق است

یا در نوع ریختن و خوردن؟

 

این حرفو برای آخرین بار تکرار می کنم....

 

 

من کاری نکردم که گندش بخواد حالا در بیاد....

وقتی که مطلبی رو که گذاشتی  خوندم حدس زدم که توی مطلبت حتماً چیزهای دیگری هم هست.

واسه همین رفتم توی ویرایش آخرین مطلب و بقیه چیزها رو هم خوندم.

نمیدونم چرا انقدر اصرار به این قضیه داری که من امتحانت میکردم در صورتی که من اصلا این کارو نمیکردم و این شماره ی تو بوده که پخش شده بوده و همه توی اهواز احتمالا دارنش.

و چون فکر میکردی که منم یا به دلایل دیگه به من نمیگفتی که الان گندش رو شد .

اون 1 میس کام و 2 اس ام اس هم من بودم.

زمانی که اس ام اس داده بودی به قدری دلم گرفته بود که رفته بودم توی کوچه داشتم زیر بارون راه میرفتم.

و اگر که میگی من سازه جدایی زدم آره حرفت درسته اما بعد از 10 باری که تو سازه جدایی زدیو من جلوتو گرفتم که نری منم یه بار ساز جدایی زدم که البته نه با این قضیه که جلومو بگیری مواجه شدم بلکاً بدرقم کردی و به امان خدا هم بهم گفتی.

و اگه اصلا سازه جدایی زدم منی که تورو دوست دارم واسه این بود که توی این مدت توی زندگیت همه چیز مهم بود بجز ((علی)) و این قضیه واقعاً منو آزارم میده و تو تمام و کمال به من بی اعتنایی میکردی.

و این بی محلی های تو با ندیدن همدیگه و این اواخر با صحبت نکردن(که من چقدر التماست میکردم که حرف بزنیمو برای من بهانه های الکی می اوردی خب تمام اینها دست به دست هم داد توی این مدت تا من خسته بشم دل شکسته بشم و از تمام این دنیا حالم به هم بخوره .

من هم نمتظرت هستم من که بهت دست رسی ندارم موبایلت خاموشه اما منتظر تماست یا اس ام است هستم.

علــــــــــــیY شکـــــــــوفه

 

  وقتي تنهاييم دنبال يك دوست مي گرديم، وقتي پيداش كرديم دنبال عيب هاش مي گرديم
وقتي از دستش داديم دنبال خاطره هاش مي گرديم...
و باز تنهاييم ...

 

 

 

شاید منم دیگه مرده ام و خود باور ندارم.... 

من نرفتمو تو با تمام دلتنگی هایم مرا تنها گذاشتی....

امروز و دیشبم دوباره تکرار شد

لحظه ی دوری و فراق

من ماندمو خاطرات تلخ

سوء تفاهم نشه که خطمو خاموش کردم...

گوشیم دیگه روشن نمیشه...

همینه.... زندگی همینه

دیشب که تونستم آخرین اس م اس رو بهت بدم

هر چی منتظر اس ام است شدم جوابی نگرفتم...

تا دیگه ۱ میس کال و ۲ تا مسیج داشتم که نفهمیدم کی بوود

چون دیگه گوشیو روشن نشد...

و اما حرفام در رابطه با این پستی که گذاشتی و از من یه دیو ساختی...

تو که گمان مي کردم از تبار آسماني و دلتنگي هايم را در مي يابي
تو که گمان مي کردم ساده اي و سادگي ام را باور داري
و افسوس که حتي نمي خواستي هم قسم باشي ...

تحسینت می کنم این جملت واقعا" آتیشم زد...

چون حقم این نبود..

کاش مي فهميدي صداقتي را که در حرفم بود و در نگاهت نبود

چه نا صداقتی در حقت کردم...

بهت خیانت کردم؟؟

نــــــــــه این تو بودی که منو باور نکردی

این تو بودی که به خودت ثابت کنی من تنها با تو نبودم...

واسه اثبات حرفات از من آمار به دوستت دادی تا منو امتحان کنه..

من اینارو خوب می فهمم

چون وقتی گفت ساکنه اهواز من وقتی می پیچوندمش هنگ می کرد...

به من نگو نه که باورم نمیشه

افسانه ی جدایی آخرش جداییست...

قصه به پايان رسيد و من هنوز در اين خيالم که چرا به تو دل بستم

یعنی این قدر پست بودم و خودم نمیدونستم...؟؟؟؟

ببخشید از اینکه پا تو زندگیت گذاشتم...

و چرا تو به اين سادگي از من دل بريدي ؟!!

به کدوم سادگی؟؟؟؟؟

به سادگی بیان تو؟؟؟!!!!

به سادگی ریزش اشکهام........

گناهت را مي بخشم !

مي بخشمت که از من دل بريدي و حتي نديدي که بي تو چه بر سر اين ترانه ها مي آيد !

تو واسه من ترانه ای جز ترانه ی جدایی نسرودی..

من که میدانم قلبم فقط با یاده تو می تپد..

نديدي اشک هايي را که قطره قطره اش قصه ي من بود

 و بغضي که از هرچه بود از شادي نبود !
بغضي که به دست تو شکست و چشماني که از رفتن تو غرق اشک شد

 و تو حتي به اين اشکها اعتنا نکردي

فکر کنم این اشکها اشکهای من بود نه اشکهای تو

چون بغضی که هنوز بخاطر رفتنت نشکسته

بغضه منو...

تو حتي به التماس هايم هم اعتنا نکردي !

من از تو انتظار التماس نداشتم اما التماسی هم نبود

جز اینکه هیچ چیزی ازت نداشتم...


قصه به پايان رسيد و من همچنان در خيال چشمان سياه تو ام که ساده فريبم داد !
قصه به پايان رسيد و من هنوز بي عشق تو از تمام رويا ها دلگيرم !

از نظر تو پایان یافت...من تورا فریب ندادم...و چون طبق معمول همیشه

نظر من مهم نیست...!!!

حرفتو زدی و خدافظیتو کردی....

امیدوارم جای منو هر کی میگیره لیاقتشو داشته باشه...(اگه جایی واسه من وجود داشت)

تو گفتی خدانگهدار اما من مثل قدیم سکوت می کنم و خیره به

پنجره منتظرت می مانم...

گر چه میدانم نمی آیی...............................................

یادگاری

رفتي و مرا با دلتنگي هايم تنها گذاشتي !

رفتي در فصلي که تنها اميدم خدا بود و ترانه و تو که دستهايت سايه باني بود بر بي کسي هاي من ...
تو که گمان مي کردم از تبار آسماني و دلتنگي هايم را در مي يابي
تو که گمان مي کردم ساده اي و سادگي ام را باور داري
و افسوس که حتي نمي خواستي هم قسم باشي ...
افسوس رفتي ... ساده ، ساده مثل دلتنگي هاي من و حتي ساده مثل سادگي هايم
من ماندم و يک عمر خاطره و حتي باور نکردم اين بريدن را
کاش کمي از آنچه که در باورم بودي ، در باورت خانه داشتم !
کاش مي فهميدي صداقتي را که در حرفم بود و در نگاهت نبود
کاش مي فهميدي بي تو صدا تاب نمي آورد ...
رفتي و گريه هايم را نديدي و حتي نفهميدي من تنها کسي بودم که ....
قصه به پايان رسيد و من هنوز در اين خيالم که چرا به تو دل بستم
و چرا تو به اين سادگي از من دل بريدي ؟!!
که چرا تو از راه رسيدي و بانوي تک تک اين ترانه ها شدي ؟!!
ترانه ها يي که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگي ام را باور نکردي !
گناهت را مي بخشم ! مي بخشمت که از من دل بريدي و حتي نديدي که بي تو چه بر سر اين ترانه ها مي آيد !
نديدي اشک هايي را که قطره قطره اش قصه ي من بود و بغضي که از هرچه بود از شادي نبود !
بغضي که به دست تو شکست و چشماني که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتي به اين اشکها اعتنا نکردي !
اعتنا نکردي به حرمت ترانه ها يي که تنها سهم من از چشمانت بود !
به حرمت آن شاخه ي گل سرخ که لاي دفتر ترانه هايم خشک شد !
به حرمت قدمهايي که با هم در آن کوچه ي هميشگي زديم !
به حرمت بوسه هايمان ! نه !
تو حتي به التماس هايم هم اعتنا نکردي !

قصه به پايان رسيد و من همچنان در خيال چشمان سياه تو ام که ساده فريبم داد !
قصه به پايان رسيد و من هنوز بي عشق تو از تمام رويا ها دلگيرم !
خدانگهدار ... خدانگهدار

 

این است افسانه ی جدایی.....

یه روز یه اقا پسر داشت

با دوستش تو خیابون راه می رفت

 که یه دفعه چشمش به یه دختر افتاد.

دختره خیلی به چشمش

خوشگل اومد پسره هم افتاد دنبالش تا باش

 دوست بشه.

خلاصه پسره دوستش رو راضی کرد و افتادند دنبالش.

تو راه دختره هم

 خیلی به پسره اشاره می کرد

 پسره هم باورش شده بود که دختره هم اونو دوست داره.
خلاصه

 توی یه کوچه جلوی یه خونه

 که دختره منتظر دوستش ایستاده بوذ

پسره رفت و شماره رو گذاشت روی پله و رفت.
دو ساعت

بعد دختره زنگ زد

 و بالاخره با هم دوست شدن

 اما دختره هدفش از دوستی با پسره این بود

 که مسخرش کنه

 و با دوستاش بخنده.

اما پسره انقدر دوسش داشت

 که دختره بعد از چند وقت از این کارش دست برداشت.
اما دختره بعد

 چند وقت ولش کرد

و بعد از شش ماه که پسره داشت فراموشش می کرد

 بر گشت.

پسره هنوز اونو دوس داشت

 دختره هم هی می گفت

که دوسش داره اما بعد از چند وقت بازم

دختره ولش کرد و رفت.

این رفت و امد های دختره تموم نشد

 تا بار هفتم که دختره بازم می خواست بره.

این بار دوست پسره به دختره زنگ زد

 تا ببینه چرا دوستش ماهی یک بار میریزه به هم.
دختره

پای تلفن به دوست پسره گفت

که یکی دیگه رو دوست داره

 و عاشقه پسر عمشه.

پسره تا اینو فهمید دیوونه شد.
حالا شما بگید

 این پسره که انقدر دختره

رو دوست داره باید چی کار کنه؟؟؟.             

 

 

 

این داستان برام

خیلی مهمه تو رو خدا

 حتما نظر بدید

 و جوابه سوالمو بدید

 مرسی.

 

...................

هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی

 از روان پزشک پرسیدم

 شما چطور میفهمید که یک بیمار روانی به بستری شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

 روان پزشک گفت :

ما وان حمام را پر از اب میکنیم

و یک قاشق چایخوری /یک فنجان و یک سطل جلوی

 بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالی کند.

 من گفتم:

 اهان .

فهمیدم.

ادم عادی باید سطل را بردارد

 چون بزرگتر است.

 روان پزشک گفت

:

 نه.

ادم عادی در پوش زیر اب وان را برمی دارد.

 شما میخواهید تخت تان کنار پنجره باشد؟  

                      

حالا که دارم میرم کاش یه بار نگام کنی...


        من به اینم راضیم که فقط دعام کنی


              میرم اما آخره راه منو تو این نبود


                  آخر عاشقیمون این همه نقطه چین نبود



 

Y علی-شکوفه Y

YYYYY

YYYY

YYY

YY

Y

Y

Y

Y

Y

Y

Y

ما

محکومیم

به

تحمل

آدم هایی

که

زندگیمونو

چه

بخوایم

چه

نخوایم

می سازن...

هر

ستاره

شبی

است

که

 از

تو

دورم

آسمان

چه

امشب

پر

ستاره

است...

شاید

روزی

گذرش

به این

ویرانه

بیافتد

این

 دفتر

هم

دیگر

برای

همیشه

بسته

شد

....

Y علی-شکوفه Y

YYYYY

YYYY

YYY

YY

Y

Y

Y

Y

Y

Y

هر ستاره شبی است که از تو دورم...آسمان امشب چه پر ستاره است....!؟

 

بهترین لحظات زندگی

 


To fall in love
عاشق شدن 


To laugh until it hurts your stomach.

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره


 To find mails by the thousands when you return from a vacation.
 
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری


 To go for a vacation to some pretty place.
 
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری


 To listen to your favorite song in the radio.
 
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی


 To go to bed and to listen while it rains outside.
 
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی


To leave the Shower and find that the towel is warm

از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

 To clear your last exam.
 
آخرین امتحانت رو پاس کنی


 To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
 
کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه
 


 To find money in a pant that you haven't used since last year.
 
توی شلواری که تو سال گذشته ازش
 استفاده نمی کردی پول پیدا کنی 


 To laugh at yourself looking at mirror, making faces. 
 
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی
!!! 


 Calls at midnight that last for hours.
 
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
 


 To laugh without a reason.
 
بدون دلیل بخندی
 


 To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه
 


 To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
 
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !


 To hear a song that makes you remember a special person.
 
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد  شما می یاره
 


 To be part of a team.
 
عضو یک تیم باشی


 To watch the sunset from the hill top.
 
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی


 To make new friends.
 
دوستای جدید پیدا کنی
 


 To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
 
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین


 To pass time with your best friends.
 
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی
 



 To see people that you like, feeling happy.

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
 


 See an old friend again and to feel that the things have not changed.
 
یه  دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده

 

 To take an evening walk along the beach
.
 
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی


To have somebody tell you that he/she loves you.
 
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره


 To laugh ........laugh. ........and laugh ...... remembering stupid things done with stupid friends.

یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای

 احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی


 These are the best moments of life....
 
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند


 Let us learn to cherish them.
 
قدرشون روبدونیم


 "Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
 
زندگی یک مشکل نیست

که

 باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد

 

 

****************

 


 وقتي زندگي 100 دليل براي گريه كردن

 به تو نشان ميده تو 1000 دليل براي خنديدن به اون نشون بده.

(چارلي چاپلين)

 

 

تولد داشتیم....!؟

سلام

یه سلام بعد از مدتها

خوبید؟؟؟

امسال تولد علی رو بی صدا گرفتیم

مهمون هو دعوت نکردیم

ان شاالله واسه تولده خودم

که قراره علی بترکونه

دعوتی میدیم.

۹/۸/۸۸ تولد علی بود

تولد ۱۸ سالگیش

خواستم زودتر بیام

که نشد

اما ماهی و هر وقت از آب بگیری.....(میمیره!!!)

شوخی کردم.

تازه است...

واسش آرزوی خوشبختی در کنار خودم دارم!!!

دوســــــــــــــــــت دارم

هر روز روزیست بر یکی از فرداهای ما...

به امید نظرات شما...

 زني مي رفت ، مردي او را ديد و دنبال او روان شد . زن پرسيد که چرا پس من مي آيي ؟ مرد گفت : برتو عاشق شده ام . زن گفت : برمن چه عاشق شده اي ، خواهر من از من خوبتر است و از پس من مي آيد ، برو و بر او عاشق شو . مرد از آنجا برگشت و زني بدصورت ديد ، بسيار ناخوش گرديد و باز نزد زن رفت و گفت : چرا دروغ گفتي ؟ زن گفت : تو راست نگفتي . اگر عاشق من بودي ، پيش ديگري چرا مي رفتي ؟ مرد شرمنده شد و رفت


این پست واسه خالی نبودن عریضست.

 قبل

 از اینکه به کسی بگی دوست دارم

،

خوب فکراتو بکن

چون

 شاید چراغی در دلش روشن کنی

 که

 خاموش کردنش به خاموش شدن او بیانجامد

...!...

 

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند.

 روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال

 آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست.

انگار

 نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.

 هربار که زن همسایه لباس‌های

شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد،

زن جوان

 همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد

،

 روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد

 و به همسرش گفت:

 "یاد گرفته چطور لباس بشوید.

 مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.."

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!

 

 

زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

 

 

از هر چی سیبه متنفرم

اولین باری که عاشقت شدم یادته ؟

من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم .

 من به تو قول دادم دیگه هیچوقت سیب نخورم

و

تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی .

 ولی نمی دونم چی شد که من طاقت نیاوردم

و

فقط یه خورده سیب خوردم .

تو هم از غصه دور خودت پیله بستی ...

 حالا دومین باره که عاشقت شدم ،

ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم و تو یه پروانه خوشگل ،

 تو پر زدی و رفتی

و من موندم و سیبایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده . از هر چی سیبه منتنفرم ...

اما نشد...

یه دختر چشم به در ، نشسته با چشم تر ، قصه ی زندگی شو ، دوباره میگه از سر

از معشوقش، از عاشقیش، از رویای واقعیش

از انتظار کشیدنش، واسه دوباره دیدنش

از شب زنده داریاش، از تنهاییش از گریه هاش

اینکه نمیدونست کیه؟ احساسی که داره چیه؟

شبها چرا بیخواب میشه؟ اونو میبینه آب میشه

دوسش داره خیلی زیاد، منتظره یه روز بیاد

بیاد که پیشش بمونه، ببینه چشماش گریونه

باور کنه تنهاییشو، خاموش کنه اون آتیشو

که تو دلش شعله وره، اونو با خودش ببره

یه جای دور و سوت و کور، بیاد عشق به جی غرور

سنگ صبور هم بشن، بهم دوستت دارم بگن

باور کنن که عاشقن، دوتا گل شقایقن

تو مرداب تنهاییشون، زندگی رویاییشون

با هم باشن تا همیشه، جدایی اصلاً نمیشه

باور کنن همدیگرو، پاک کنن اون چشم ترو

شبها رو راحت بخوابن، دوباره از نو بسازن

زندگی رو

که پر بود از یه انتظار، با اضطراب و بی قرار

شب یکیشون مهتاب بشه، روز اون یکی آفتاب بشه

بتابن به هم دیگه، بسوزونن هر چی ریگه

تو راهشون

راهی که پایان نداره، هیچ رازی پنهان نداره

باهم بمونن تا ابد، بسوزن پای خوب و بد

اما عشقش دووم نداشت، خیلی زیادم جون نداشت

تا بمونه کنار اون، خیلی زود رفت به آسمون

دنبال یه ستاره ای

که از همه بهتر باشه، از همه عاشقتر باشه

نامردی کرد تنهاش گذاشت، رفت و رو قلبش پا گذاشت

حالا نشسته چشم به در با چشم تر

همون ستاره که اون دنبالش میگشت

                              از همه شون عاشقتر .                                 

 

سری جدید عکسهای عاشقانه درiran97.blogfa.com

چی بگم بجز سکوت

سلام

یه سلام تلخ ..............

شکوفه حرفاشو گفت ، اما من حرفامو نزدم . حرفاش قشنگه و تلخ .............

من هم میخوام بگم اما نمیدونم چی بگم چون نمیدونم از کجا بگم

از کجای این یک سال و یک ماهه و خاطراتش براتون بگم

مواقعی که حس میکردم بهم بی توجهی میکرد رو بگم

یا

مواقعی که میخواستم اون چیزی که من میخوام بشه رو بگم .

خیلی از این بگم ها توی قلبم و ذهنم و بند بند وجودم هست اما گفتنش فایده نداره

دیشب که با هم صحبت میکردیم شکوفه ای که توی دو مطلب پایین تر گفته که نمیتونه از من

جدا شه گفت : من دیگه نمیتونم باهات ادامه بدم و دیگه تحمل ندارم .

واقعا چقدر بد بودم بدی هام هم جالبه ها اینکه یه پسر که تو تهران هست

دختری رو که اهوازه با تمام دوریاش سختیهای ندیدنش تا حد مرگ دوسش داشته باشی

واقعا چه آدم بدیم ، نمیگم بد نبودم اما انقدر خوبی داشتم که بدیهام رو بپوشونه

که این خوبیها روز به روز از ماه 6 دوستیمون با کارهای شکوفه کم رنگ و کم رنگ تر شد .

حالا از هم جدا شدیم و من از دیشب تاحالا واقعا دپرسم چون توی زندگیم تنها فرد با اهمیت شکوفه هستش .

اما از خدا میخوام  که اینقدر که من ناراحتم اون شاد باشه چون یکی از آرزوهای بزرگم در زندگی

دیدن شادی و لبخند اونه ، و چون تصمیمش رو قاطعانه گرفته بود مطمئن هستم که ناراحت نیست

امیدوارم توی زندگیت خوشبخت شی گلم و موفق .

من تا آخرین لحظه ی عمرم دوستت دارم و تمام لحظه های زندگیم به یاد تو هستم .

به قوله خودمون که همیشه میگفتیم :

بی بهانه تا آخر دوستت دارم .

فقط ازت خواهش میکنم که خودتو دسته هر کسی ندی گلم چون حتی نمیتونم ببینم ماله

کسه دیگه ای باشی چه برسه به یه آدم بدرد نخور .

مواظب خودت باش

و

عاشقتم .

من همیشه منتظر برگشتنه تو توی زندگیم هستم .

((من که میدونم ته این قصه تلخه اما به شیرینی بودن با تو می ارزه.))

 

میدونم دیگه منو نمیخواد...

می دونم دیگه منو نمیخواد

میدونم قلبش ماله کسه دیگه ایه

میدونم خسته شده از من

میدونم دلش با یکی دیگست

میدونم دنباله یه بهانست

می دونم دیگه منو نمیخواد

میدونم بین منو اون مایی نیست

میدونم اون دنباله راهه رفتنه

میدونم اون دیگه ماله من نیست

میدونم عشقش تموم شد

می دونم دیگه منو نمیخواد

میدونم فکر میکنه ازش دورم اینا رو نمیفهمم

میدونم تو دفتر خاطرات قلبش دیگه اسم من نیست

میدونم من چال شدم با کوله باره خاطرم

میدونم من شکست خوردم دوباره

میدونم دارم میسوزم با یه دنیا خاطره

میدونم که حرفاش دیگه راست نیست

میدونم از روی عادت زنگ میزنه

میدونم از روی لج و لجبازیه کاراش

میدونم  میدونم میدونم

همه اینا رو میدونم

می دونم دیگه منو نمی خواد

من که می دونستم آخره این قصه تلخه

چرا....؟!!!

چرا از اول شروعش کردم

چرا نمی خوام باور کنم که اون فقط اسمش با منه

میدونم جسمش ماله کسه دیگه ایه

میدونم اسمش با من یدک میاد

میدونم دلش رحمه و آروم آروم داره میسوزونتم

میدونم باباش شده بهانش

میدونم خرابیه خط ها شده واسش یه بهانه دیگه

می دونم دیگه منو نمی خواد

همه اینا حرفایه تو دلم بود

منم خسته شدم از زندگی

واسش آرزوی خوشبختی می کنم.

 

شکوفه.آ

ミI♥U علی شکوفه I♥Uミ

عزیزم میدونم که باور داری که عشقم واقعیه ولی بازم روزی 10000بارمیگم دوست دارم تا اندازشو بفهمی!!!

علی

اصلا نمیخوام به روزی فکر کنم که تو کنارم نباشی ولی اگر روزی رسید که پیشم نبودی ازت ممنونم به خاطر اینکه بهم فهموندی عشق چیه وازت ممنونم به خاطر تمام شبهایی که تا دیر وقت بیدار میموندم وبه تو فکر کردم.

بدون ارزوی من نه عمر طولانیه و نه دنیارو داشتن آرزوی من یک لحظه دور نبودن از توست..

خدا به من زندگی داد و تو به زندگیم معنا!!

با تمام وجود دوست دارم 

سلام متن جالبي خوندم واستون توی وب گذاشتم.

 اميدوارم خوشتون بياد

 remember ur love

 وقتي به خونه رسيدم ديدم همسرم مشغول آماده كردن شام است،

 دست شو گرفتم و گفتم:

بايد راجع به يك موضوعي باهات صحبت كنم.

 اون هم آروم نشست و منتظر شنيدن حرف هاي من شد....

 دوباره سايه رنجش و غم رو توي چشماش ديدم.

 اصلا نمي دونستم چه طوري بايد بهش بگم،

انگار دهنم باز نمي شد. هرطور بود بايد بهش مي گفتم و راجع به چيزي كه

 ذهنم رو مشغول كرده بود،

باهاش صحبت مي كردم. موضوع اصلي اين بود

 كه من مي خواستم از اون جدا بشم.

 بالاخره هرطور كه بود موضوع رو پيش كشيدم،

 از من پرسيد چرا؟ا

 ادامه داستان رو در ادامه مطلب بخونید.. 

 

ادامه نوشته

فراموشی به این آسونیانیست!

امیدمن دلم از تو رها نیست!

میخوام تو یاد من عشقت بمیره!

ولی

 از قلب من مهرت رها نیست!

دارم آتیش میگیرم از جدایی!

ولی

 هیچکس به فکر دل مانیست!

    

دو روز مانده به پايان جهان ، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است . تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود . پريشان شد و آشفته و عصباني ، نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد . 

 

داد زد و بد و بيراه گفت ، خدا سكوت كرد . آسمان و زمين را به هم ريخت ، خدا سكوت كرد . جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سكوت كرد . به پر و پاي فرشته و انسان پيچيد ، خدا سكوت كرد . كفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سكوت كرد .دلش گرفت و گريست و به سجاده افتاد . خدا سكوتش را شكست و گفت :


 

«عزيزم اما يك روز ديگر هم رفت . تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست­دادي،تنها يك روز ديگر باقي­است. بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن . »

لا به لاي هق هقش گفت: «اما با يك روز ! با يك روز چه كار مي توان كرد!؟ »

خدا گفت : « آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند ، گويي كه هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را درنمي يابد ، هزار سال هم به كارش نمي آيد .» و آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت :

 

« حالا برو و زندگي كن .»

 

او مات و مبهوت،  به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش مي درخشيد . اما مي ترسيد حركت كند ، مي ترسيد راه برود، مي ترسيد زندگي از لاي انگشتانش بريزد . قدري ايستاد... بعد با خودش گفت :وقتي فردايي ندارم ، نگه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد . بگذار اين يك مشت زندگي را مصرف كنم .


 

     آن وقت شروع به دويدن كرد زندگي را به سر و رويش پاشيد ، زندگي را نوشيد و زندگي را بوييد و چنان به وجد آمد كه ديد مي تواند تا ته دنيا بدود ، مي تواند بال بزند ، مي تواند پا روي خورشيد بگذارد ، مي تواند …

 

او در آن يك روز آسمانخراشي بنا نكرد ، زميني را مالك نشد ، مقامي را به دست نياورد اما … اما در همان يك روز دست بر پوست درخت كشيد . روي چمن خوابيد . كفش دوزكي را تماشا كرد .

 

سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايي كه نمي شناختندش سلام كرد و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد .


 

او در همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد ، لذت برد و سرشار شد و بخشيد ، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد .

 

او همان يك روز زندگي كرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند :  

 

 « امروز او در گذشت ، كسي كه هزار سال زيسته بود !

  

روز پدر مبارک...

-تو می آیی، یقین دارم که می آیی ! زمانی که مرا در بستر سردی میان خاک بگذارند.-تو می آیی، روزت مبارک

(روز پدر به همه پدرای دنیا

از جمله پدر خودم و پدر علی

و خود علی که گله منه)

 

این شعر رو دوست دارم توی وب بذارم.

تو تنهايي

ومن صد بار تنهاتر

تو ميداني كه من جز با تو

با هر كس كه باشم...باز تنهاييم

تو ميداني كه اين بغض فرو خورده

به جز بر شانه هاي استوارت

جاي ديگر وا نخواهد شد

و ميداني كه من يك عمر چشمانم به در بودست....

دلم امروز ميخواهد

كه اين را هم بداني كه......

دگر ناب توانم نيست

ببين سردي زمستان دستانم را خجل كرده

وحتي اشك هم ديگر...

تسلي بخش غمها نيست

بيا كه ديگر از دست خيالت هم گريزانم

بيا كه سخت تنهاييم

مبارک..........علی-شکوفه پیوند یکسالگی............8 سال تا رسیدن به وصال شد 7 سال

 

Y.......Y

حکایت تقدیم قل ب

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی
 اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دخترلبخندی زد و گفت ممنونم
. تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...
نیاز فوری به قلب داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت:
 می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...
ولی این بود اون حرفات؟...
حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم...
آرام گریست و دیگر هیچ چیز نفهمید... چشمانش را باز کرد،دکتر بالای سرش بود.
به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید،پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.
شما باید استراحت کنید...در ضمن این نامه برای شماست!.. دختر نامه رو برداشت،اثری از اسم روی پاکت دیده نمی شد،بازش کرد ودرون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان كه این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری كه قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این كارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه .
(عاشقتم تا بینهایت)
 دختر نمی تونست باور کنه...اون این کارو کرده بود...اون قلبشو به دختر داده بود... آرام آرام اسم پسر رو صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد...و به خودش گفت چرا حرفشو باور نکردم ...

 

به نام حق

 

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

بالاخره امتاحانامون تمام شد..........

گاه می اندیشم
 خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟
 آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی تو را کاشکی می دیدم
 شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که عجب!
 عاقبت مرد؟ افسوس!

 

یادته روز اول بهت گفتم میخوام با یک دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم؟

تو اخم کردی، گفتم:"دوست نداااارم!"

 بعد هر دو تامون زدیم زیر خنده ...

اما دیروز گفتی که میخوای با یک دروغ بزرگ خداحافظی کنی

 و بعد فریاد زدی: "دوست داااارم!"

 هر دومون بغض کردیم و تو رفتی، برای همیشه ...

*****

نظر فراموشتون  نشه

عشق یعنی...

 

عشق يعنی مستی و ديوانگی

           عشق يعنی  با جهان بيگانگی

                     عشق يعنی شب نخفتن تا سحر

                               عشق يعنی سجده با  چشمان تر

                                          عشق يعنی  سر به دار آويختن

                                          عشق يعنی اشک حسرت ريختن

                                          عشق يعنی درجهان رسواشدن

                                عشق يعنی مست و بی پروا شدن

                              عشق يعنی اعتبار لحظه ها

                  عشق يعنی سجده بر سجاده ها

             عشق يعنی يک تبسم يک نماز

          عشق يعنی عالمی در راز و نياز

        عشق يعنی سوختن از تشنگی

               عشق يعنی سوختن از بيدلی

                         عشق يعنی يک شقايق غرق خون

                                   عشق يعنی درد و مهنت در درون

                                            عشق يعنی انتهای هرچه راز

                                                      عشق يعنی راز شبهای دراز

                                                   عشق يعنی يک سوال بر هر جواب

                                                       عشق يعنی يک سوال بی جواب

                                                     عشق يعنی آخر خط بهشت

                                                 عشق يعنی دوزخ بی سرنوشت

                                             عشق يعنی رنگ شادی رنگ نور

                                        عشق يعنی ظلمت تاريکی رنگ گور

                                     عشق يعنی سوختن با ساختن

                              عشق يعنی زندگی را باختن

                     عشق يعنی انتظار و انتظار

               عشق يعنی هرچه بينی عکس يار

               عشق يعنی لحظه ديدار توبي

                           عشق يعنی ديده بر در دوختن

                                عشق يعنی در فراقش سوختن

                                      عشق يعنی لحظه های ناب ناب

                                         عشق يعنی لاله اما بر چمن

                                              عشق يعنی زاهد اما بت پرست

                                                 عشق يعنی همچو من شيدا شدن

                                                   عشق صد سخن دارد وليکن بی صدا

                                                   عشق يعنی بهترين حسن ختام

چشمم خشک شد ........

میگما نه پولیه نه کنتر میندازه نظر بدید.

حداقل به عنوان عیدی نظر بدید من خودم به شخصه

قول میدم چیزی ازتون کم نشه .

دستتون درد نکنه .

28 یکی از بهترین روزهای عمرمون

سلام.........

سلام.........

سلام.........

یه سلام گنده به همه ی دوستای گلم

امشب خیلی خوشحالم ؟

میپرسید چرا ؟

بابا وایسید شما چرا انقدر عجله دارید !!!!!!!!!

خووووووووووب.......

امروز ماهگرد دوستی منو شکوفه هستش .

دوستی ما امروز وارد ماه 10 شد ............

درسته که خیلی خوشحالم

اما

من که از شکوفم خبر ندارم یعنی نمیتونم صداشو بشنوم که بهش تبریک بگم

اما خوب

میدونم اونم یادش هستو مثل من خوشحاله.

امروز میشه :

10 ماه

40 هفته

300 روز

7200 ساعت

432000 دقیقه

25920000 ثانیه

میدونید ما توی این 10 ماه خیلی ماجراها داشتیم

انقدر ماجرا داشتیم که از ماجراهای ایندیانا جونز هم بیشتره

ولی به هر حال همش یه جوری خاطره هستو توی دله هردومون هست

همونطور که توی دله شکوفه خیلی خاطرات هست!!!!!!!!!

کلی منو اذیت کرد همش منو اذیت میکرد

اما حالا خوب خودش اینجا نیست خداش که هست خیلی هم خوب بود

دیگه منم مجبورم قبولش کنم دیگه ای بابا ؟!!!!!

شکوفه جان عزیزم چرا جنبت سوراخه یه چیزی واسه خنده گفتم ای بابا

حالا که دیگه اینجوری شد مهرم حلال جونم آزاد اصلا دیگه نمیخوام !!!!

ببین میگم جنبت سوراخه عصبی نشو اومدم تستت کنم ببینم از خطه بالایی

تا این خط جنبت درست شد یا نه !!!!!!

ببین اصلا دنبال یه موقعیت میگردی تمام کنی من که میدونم اصلا بین ما دیگه رابطه ای نیست .....

بابا جان من آخه عزیزم چرا عصبی میشی قربونت برم من شوخی بود سکته نکن

(دوست دارم  عسله نازم قشنگه خوشگله عروسکم)

خودمونیما شکوفه خبلی بی جنبه ای .

راستی نزدیک عید هم هستیم دو روز دیگه عیده

عیده همتون مبارک دوستای گلم.

مردم منتظر عید میشن تا بهار بیادو همه جا سر سبز بشه

تا درختها شکوفه بزنن تا بتونن از زیباییش لذت ببرن

اما من........

خودم یه شکوفه ی خوشکل دارم که توی تمام فصل های سال

میتونم از زیباییش لذت ببرم و همیشه با اون حس کنم که همه

جا بهاره و سرسبز و همیشه حس نو بودن رو داشته باشم با اون .

عزیزم تا بینهایت این دنیا بی بهانه و تا اخرین نفسم دوستت دارم .

عاشششششششششششششقتمممممممم.