تنهاترین تنها
خواستم کمی از دلتنگی هایم برایت بگویم از نبودنت ولی پدر، نبودنت که نوشتن ندارد… درد دارد، درد ، درد …. می گن دخترا عزیز دوردونه بابان…. می گن دخترا بابایی ان….. آره منم عزیز دوردونه بابام بودم ٬ منم بابایی بودم… اما اصلا تو این فکر نبودم که قراره به این زودی تکیه گاهمو ٬ پشت و پناهمو ٬ عزیزم رو ٬ بابام رو از دست بدم…. باورش ٬ درکش ٬ تحملش خیلی برام سخته هنوز که هنوزه نتونستم فراموش کنم برای یه دختر که عزیز باباست اینکه لحظه های آخر پدرش بالای سرش باشه ٬ دستاش تو دستش باشه اما نتونه هیچ کاری براش بکنه خیلی دردناکه حالم و احساساتم با گفتن کلمات بیان نمی شه ٬ دردی که کشیدم و می کشم برای گفتنش کلمات هم کمن خیلی کم… بابا دوستت دارم و همیشه به یادتم 😭😭😭 کسی که در تاریکی با ما نیست ... هنگام طلوع هم به او نیازی نیست ..! آدما زود فراموش میشن تقصیر از ادما نیست دوست داشتن ها دروغه به خودم قول دادم پاکی قلبمو به غبار بدی بقیه آلوده نکنم هیچ وقت اجازه نده کسی برای بودنش سرت منت بذاره بود بود ، نبود خدا هست باور کن خدا هیچ وقت تنهات نمیزاره من همان دخترک غم زده ی دیروزم من همان کودک بی تاب برای بودن که دلش رادراندوه به زنجیرکشید وبه اندازه ی دل رنج کشید وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید من اونجا نابود شدم که فهمیدم نزدیڪ ترین آدماے زندگیم همونایے هستند که بزرگترین ضربرو میزنن. یه جور که فقط با خودت میگے چرا؟ من اونجا خودمو ساختم که فهمیدم،هیچکسے نیست که ضربه نزنه، حتے خودتم بعضے وقتا به خودت ضربه میزنی. به هیچکس اعتماد نکن،زرنگ باش،هوشیار باش… نزار چیزے که یبار شکستت دوباره نابودت کنه. آدمی که از نزدیک ترین هاش ضربه می خوره نمیشکنه قطعا می میره. به اندازه عشقی که به تو می ورزند اعتماد کن چون کاری ترین ضربه راکسی به تو می زند که جای زخمت رابه او نشان داده ای !… میان دست من و تو هزار فرسنگ است غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری مگر جنس دل نازک تو از سنگ است هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما اگر یک روز از من بپرسند قوی ترین زنان دنیا چه کسانی هستند ؟ جواب می دهم زنانی که تنهایی را یاد گرفته اند … ای سکوت و تنهایی من بگو با من از قصه آشنایی مان بشکن خلوت دیوارها را نابود کن حرمت کنج ها را در خودت فریاد بزن و مرا با خودت یکی کن من یک عمر است به امید صدای تو زنده ام آخ که چه می ترسم از این تنهایی عمیق از صداهای درون و نفس های رفیق بودن با کسی که تو را نخواهد بدتر از تنهایی عذاب آور است امشب رها از زمان ! مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند حکایت شب هجران و روز تنهایی من به زیبایی مهتاب قسم خوردم و به تلخی این خاطره ها… تو غربتم، چه تنها نشی تو مثل ِ مَنها نه دوست و آشِنایی که دردمو بدونه نه عشق ِ موندگاری که تا ابَد بمونه حتا پرنده ها که بی دون و آب و لونَن قدر ِ هَمو همیشه تو زندگی میدونن تو غربتم، چه تنها نشی تو مثل ِ مَنها اینجا دل ِ آدما یخ شده، از سنگ شده برای اون قدیما دل ِ همه تنگ شده بگو چه فایده داره دل ِ همو شکستن؟ برای زنده موندن به واژه دل نَبَستن؟ تو غربتم، چه تنها نشی تو مثل ِ مَنها چند خط می نویسم . چند خط فکر میکنم . چند خط بغض میکنم . چند خط سکوت را مزه می کنم و ... همه من خلاصه شده در این چند سطر . اما آنچه نانوشته ماند درون دلم است باید خواندش از زبان نگاهم . اینجا من می نویسم : خودم را . لحظه هایم را .عصبانیتم را . دلتنگی هایم را . غرغرهایم را . گله هایی که هیچگاه بر زبان آورده نمی شوند و مدام نوشته می شوند . چیزهایی که روزی آزارم می داده . خودم را . تورا . او را . همه را . هر جور دلم بخواهد می نویسم تا آرامم کند . وقتی صدا کم می آورم ، وقتی دردم می گیرد ، وقتی بغض می کنم ، وقتی می میرم ، هر کس دلش گرفته است از اینجا برود اینجا اتاق خاطرات ترک خورده من است از شناختن و سناخته شدن بیزارم آدما وقتی همو می شناسن از کنار هم رد میشن ساده ، بی احساس ، بی فکر . پس سعی کن منو بشناسی بگذار و بگذر این گذشته هت غریب نیستند من به نداشتن ها و از دست دادن ها عادت دارم . درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند تنهایی طبیعت ماست تنها متولد شده ایم و تنها می میریم . و بدون اینکه متوجه شویم ، بی هیچ هوشیاری ، تنها زندگی می کنیم . ما فرق بین تنهایی و تنها بودن را نمی دانیم ، خودمان برای خودمان کافی هستیم . هر چه با هر که کنی بر تو همان میگذرد ... من در آن سوی رسیدنها به تو پیمان بستم که وفاداری زنبور عسل را با گل پچ پچ آب روان را به درخت زیر لب زمزمه سازم هر روز کوچه ها تاریکند من نمیدانم در کدامین کوچه در کدامین لحظه من ترا گم کردم از متفاوت بودن نترس سبک زندگی خودت را داشته باش و حتی اگر نتیجه اش تنهایی بود بدان که تنهایی ، بهتراز بودن درمیان کسانی ست که تو را در صورتی دوست دارند که مانند آنها رفتار کنی! لطفا دو شخصیته باشید! با عشقتان جوری باشید که با کسی نیستید … با همه جوری باشید که با عشقتان نیستید … همین تفاوت از شما در عشق اسطوره میسازد …
تنها به تو می اندیشم . . .
آهنگ های تکراری !
خاطرات تکراری !
و اشک های تکراری !
تکرار در بودن تو که هیچ گاه تکراری نمی شود !
این بی نهایت من است . . .
شب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
زمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم
به غروبی که گذشت
به طلوعی که دمید
به صدای شبِ تنهایی و غم
که به جایی نرسید
که تو برمیگردی
و من از هجمه ی تنهایی و بی مهری این شهر شلوغ
می توانم به جهان تو پناهنده شوم…
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سر سره ها می فهمند
Design By : Pars Skin |