تست عشق سنجی



سوال اول:
شما به طرف خانه كسی كه دوست دارید میروید و دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
۱- راه كوتاه و مستقیم است كه شما را سریع به مقصد میرساند ولی خیلی ساده و خسته كننده است
۲- راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما كدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می كنید؟راه كوتاه یا بلند؟

سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز می بینید .
یكی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید و شما تصمیم میگیرید 20 شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب میكنید (شما میتوانید همه را یک رنگ انتخاب کرده یا از تركیب دو رنگ انتخاب كنید) .

سوال سوم:
شما به خانه او میرسید و یكی از افراد خانواده در را بر روی شما باز میكند.
شما میتوانید از انها بخواهید كه دوستتان را صدا بزند یا اینكه خودتان او را خبر كنید ؛ چه میکنید؟


سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او میروید ولی كسی انجا نیست پس تصمیم میگیرید رزها را همان جا بگذارید ؛ ترجیح میدهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
سوال پنجم:
شب میشود شما و او هر كدام در اتاقهای جداگانه ای میخوابید.
صبح زمانی كه بیدار شدید به اتاق او میروید ؛ به نظر شما وقتی كه انجا میروید او خواب است یا بیدار؟
سوال ششم :
وقت برگشتن به خانه است ایا راه كوتاه و ساده را انتخاب میكنید یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر برگردید ؟

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~

جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه كوتاه را انتخاب كرده اید زود و اسان عاشق میشوید ولی اگر راه طولانی را انتخاب كرده اید به اسانی عاشق نمیشوید.


جواب سوال دوم:
تعداد رزهای قرمز نشان دهنده ان است كه در یك رابطه چقدر از خودتان مایه میگذارید و تعداد رزهای سفید برعكس نشان میدهد كه شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.
به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفید انتخاب كرده اید به معناست كه شما 90% محبت میكنید و 10% انتظار محبت از طرف مقابل دارید.


جواب سوال سوم:
سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشكلات در یك رابطه است.
اگر شما از اعضای خانواده درخواست كرده اید كه محبوبتان را صدا بزند به این معناست كه شما از مواجه شدن با مشكلات میترسید و امیدوار هستید كه مشكلات به خودی خود حل شوند.
ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید كه او را از حضور خود مطلع كنید این نشان میدهد كه شما با مشكلات روبرو میشوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل كنید.


جواب سوال چهارم:
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است.
اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان میدهد كه دوست دارید او را زیاد ببینید و اگر انها را لب پنجره قرار میدهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل میكنید.


جواب سوال پنجم:
سوال پنجم نشان دهنده تفكر و طرز فكر شما در كاراكتور و شخصیت فرد محبوبتان است.
اگر شما او را در حالی كه خوابیده است در اتاق می بینید این به این معنی است كه شما او را همانطور كه است دوست دارید و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.


جواب سوال ششم :
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.
اگر راه كوتاه را انتخاب كرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما كوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب كرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود .


تست عشق سنجی



سوال اول:
شما به طرف خانه كسی كه دوست دارید میروید و دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
۱- راه كوتاه و مستقیم است كه شما را سریع به مقصد میرساند ولی خیلی ساده و خسته كننده است
۲- راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما كدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می كنید؟راه كوتاه یا بلند؟

سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز می بینید .
یكی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید و شما تصمیم میگیرید 20 شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب میكنید (شما میتوانید همه را یک رنگ انتخاب کرده یا از تركیب دو رنگ انتخاب كنید) .

سوال سوم:
شما به خانه او میرسید و یكی از افراد خانواده در را بر روی شما باز میكند.
شما میتوانید از انها بخواهید كه دوستتان را صدا بزند یا اینكه خودتان او را خبر كنید ؛ چه میکنید؟


سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او میروید ولی كسی انجا نیست پس تصمیم میگیرید رزها را همان جا بگذارید ؛ ترجیح میدهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
سوال پنجم:
شب میشود شما و او هر كدام در اتاقهای جداگانه ای میخوابید.
صبح زمانی كه بیدار شدید به اتاق او میروید ؛ به نظر شما وقتی كه انجا میروید او خواب است یا بیدار؟
سوال ششم :
وقت برگشتن به خانه است ایا راه كوتاه و ساده را انتخاب میكنید یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر برگردید ؟

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~

جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه كوتاه را انتخاب كرده اید زود و اسان عاشق میشوید ولی اگر راه طولانی را انتخاب كرده اید به اسانی عاشق نمیشوید.


جواب سوال دوم:
تعداد رزهای قرمز نشان دهنده ان است كه در یك رابطه چقدر از خودتان مایه میگذارید و تعداد رزهای سفید برعكس نشان میدهد كه شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.
به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفید انتخاب كرده اید به معناست كه شما 90% محبت میكنید و 10% انتظار محبت از طرف مقابل دارید.


جواب سوال سوم:
سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشكلات در یك رابطه است.
اگر شما از اعضای خانواده درخواست كرده اید كه محبوبتان را صدا بزند به این معناست كه شما از مواجه شدن با مشكلات میترسید و امیدوار هستید كه مشكلات به خودی خود حل شوند.
ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید كه او را از حضور خود مطلع كنید این نشان میدهد كه شما با مشكلات روبرو میشوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل كنید.


جواب سوال چهارم:
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است.
اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان میدهد كه دوست دارید او را زیاد ببینید و اگر انها را لب پنجره قرار میدهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل میكنید.


جواب سوال پنجم:
سوال پنجم نشان دهنده تفكر و طرز فكر شما در كاراكتور و شخصیت فرد محبوبتان است.
اگر شما او را در حالی كه خوابیده است در اتاق می بینید این به این معنی است كه شما او را همانطور كه است دوست دارید و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.


جواب سوال ششم :
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.
اگر راه كوتاه را انتخاب كرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما كوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب كرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود .


برنامه ماه عسل

رضا رشید پور در وبلاگش نوشته است:

سلام . گشایش سفره ی پرستاره ی آسمانی بر شما مبارک
دیروز فرزاد حسنی به من زنگ زد
. عصبی به نظر می‌رسید . دلیلش را پرسیدم. با کمال تعجب گفت که اجازه ی اجرای برنامه در تلویزیون را به او نداده اند! از تصمیم های لحظه ای و شتاب زده ی مدیران شبکه بسیار دلخور بود . . .

یک هفته ی پیش من به فرزاد زنگ زدم . خوشحال به نظر می‌رسید . دلیلش را می‌دانستم . مشغول نوشتن ترانه ی استوا بود . بازگشتش به تلویزیون را تبریک گفتم و از خوشحالی و طراوتش لذت بردم .

تا کی این چرخه ی فرسوده ی تکرار و اشتباه خواهد چرخید ؟ چرا نمی‌خواهیم باور کنیم که ماه عسل برنامه ی فرزاد حسنی است ؟ برایش زحمت کشیده و خون دل خورده . چرا تلاش موفق او برای جذب میلیون ها بیننده را نادیده می‌گیریم ؟ زمانی نه چندان دور گفتگو های جالب او با چهره های جوان نقل محافل بود و همین آقایان مدیر به داشتن برنامه ی اینچنینی افتخار می‌کردند … حالا مگر چه چیزی تغییر کرده که شمشیرهایمان را برای این مجری سرشناس و دوست داشتنی از رو بسته ایم ؟! من مطمئن هستم که فرزاد حسنی هیچ تغییری نکرده . او همان فرزادی است که با خانم آرین گفتگو کرد و مردم با اشتیاق فیلم آن را دست به دست چرخاندند . عجیب است که فراموش کرده اید . بهتر بگویم … عجیب است که خودتان را به فراموشی زده اید . البته می‌دانم که  یکی از رموز مدیریت در این روزگار فراموشی است !!!

امیدوارم که در این چند ساعت باقی مانده تصمیم آقایان عوض شود و فرزاد حسنی را به خانه اش بازگردانند . او از جنس رسانه است و بی گمان حضورش در قاب تلویزیون تحولی قابل توجه در رخوت رسانه ای ماه های اخیر خواهد بود . بهتر است به جای هزار ساعت سخنرانی در مورد معایب شبکه ی فارسی وان هر روز فقط یک دقیقه تصمیم های منطقی بگیریم … ان شاالله

ضمنا شنیده ام که حسن جوهرچی را کاندیدای اجرای این برنامه کرده اند . حسن را باهوش تر از آن می‌دانم که چنین اشتباه ویرانگری را مرتکب شود . هرکسی به صندلی ماه عسل تکیه بزند خواهد باخت مگر فرزاد!!
 

Sedaye Paye Aab

صدای پای آب

 

عمید رضا مشایخی

 

 

 

 

 

 

 

===============

نا بلد

به آزاد ه ای تهی دست

 

توکی رسم این روزها را بلد می شوی؟

تو هم اهل جمع و حساب و عدد می شوی؟

 

گل ساده پوش و صبورو نجیبم ، تو کی

کمی مثل مردم دچار حسد می شوی ؟!

 

مگر جنس پروانه هستی که از عشق گل

چنان او که خود را به آتش زَنَد می شوی

 

میان شلوغای شهر از دل مردمان

سرت را فرو برده در خویش و ، رد می شوی

 

سر راهِ جولان هر هرزه آب سیاه

کمر بسته ، از خود گذشته، و سد می شوی

 

به هنگام گفتن از آداب سود و زیان

تو خاموش می ما نی و نابلد می شوی

 

تو بیگانه با روزِ گاری و در چشم ما ؛

عجیبی و با بهت و حیرت رصد می شوی

 

ترا گفته باشم که با این روال و سیاق

سرآخر چو گل های وحشی لگد می شوی

 

و یا در وسیع و بلندای طبعِ خودت

گرفتا ر دائم به حبس ابد می شوی

عمیدرضا مشایخی

===============

 

 

 

 

====================================

 

چشمهایت

 


چه کسی چشم تو را دید و نشد عاشق تو؟
ای فدای دل بی غل و غش و صادق تو


بعد ازین چشم که زیبائی عالم در اوست
چه بجز محنت و غم داد به تو خالق تو؟


رودی از عشق تو در من بخروش است انگار
ای تنت آب روان و دل من قایق تو


تو به این خوبی و ، من با نفس خسته ء خود
چه سرایم ؟ چه بگویم ؟ که بود لایق تو


می هراسم من ازین عاطفهء چون آبت
تو بگو من چه کنم تا نشوم عاشق تو؟


بگذرم باید ازین شط هراس و تردید
تو چو عذرای منی ، من بشوم وامق تو ؟

 

 

عمیدرضا مشایخی

 

 

 

 

 

 

==============================

چشم براه

روزها رفت و نیاورد کس از تو خبری

نه پرستو نه کبوتر و نه پیغام بری

 

به امیدی که رساند به من از توخبری

چشم و دل دوخته ام بر لب هر رهگذری

چه بگویم که پس از تو چه فراوان خوردم

غم دلها، که نخوردی و از آن، بی خبری

 

سر به زیرم نه از آنروی که افتاده شدم

بل از آنروی که از ّرد تو جویم اثری

 

مانده ام چشم براه تو در آغوش خزان

تا مگر باد رساند به من از تو خبری

 

در هراسم پس ازین فاصله، وصلی نبرم

نبرم عاقبت از صبر و سکوتم ثمری

 

با دلم عهد نبستم که ز یادت ببرم

تو چنان باش که این نکته ز یادت نبری

مهم مهم

======================

حیوانات جنگل یکی از روزها دور هم جمع شدند تا مدرسه ای درست کنند

خرگوش , پرنده , سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادند

خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی باشد.

پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود

 

swrcztdksjo8d71ikazh.jpg

 

ماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرارداشت که بالا رفتن از درخت

نیز باید در زمره آموزشهای مدرسه قرار بگیرد

شورای مدرسه با رعایت همه پیشنهادات دفترچه راهنمای تحصیلی مدرسه را تهیه نمود

و بعد قرار شد که همه حیوانات درسها را یاد بگیرند

خرگوش در دویدن نمره بیست گرفت, اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود

مرتب از پشت به زمین می خورد

 

iu5viikfb8rmsceulizx.jpg

 

 

 

دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط ها مغزش آسیب دید و

قدرت دویدن را هم از دست داد

حالا به جای نمره بیست, نمره ده می گرفت

و در بالا رفتن از درخت هم نمره اش از حد صفر بالاتر نمی رفت

 

usdq2zd7f6ef4nvustuy.jpg

 

 

پرنده در پرواز عالی بود اما نوبت به دویدن روی زمین که می رسید

نمره خوبی نمی گرفت

مرتب صفر می گرفت. صعود عمودی از تنه و شاخه و

برگ درختها هم برایش سخت بود

 

جالب اینجا ست که تنها مارماهی کند ذهن و عقب افتاده بود که

می توانست درسهای مدرسه

را تا حدودی انجام دهد و با نمره ضعیف بالا رود

 

tzmvgx5ig1a2yfs1r7li.jpg

 

اما مسئولین مدرسه از این خوشحال بودند که همه دانش آموزان همه دروس را می خوانند.

 

3ski7sfwbyyp8d2vkuc1.jpg


عده ای هستند که همیشه کوشیده اند یک الگوی مشخص بر مردم تحمیل کنند

آنان ماشین می خواهند نه انسان

 

آنها می خواهند خداوند انسانها را همانطور بسازد که شرکت (( فورد )) اتومبیل می سازد :

روی خط تولید

 

ولی خداوند انسانها را روی خط تولید خلق نمی کند

 

6t7an6csx7suca2t8d4.jpg

 

او هر فردی را منحصر به فرد می آفریند

 

kzujoi875tz024d9er4.jpg

از باغی می گذری و به یک درخت بلند و عظیم برمی خوری

مقایسه کن: درخت بسیارتنومند و بلند است، ناگهان تو خیلی کوچک هستی

اگر مقایسه نکنی، از وجود آن درخت لذت می بری،

ابداٌ مشکلی وجود ندارد.

درخت تنومند است: خوب که چی؟

بگذار تنومند باشد، تو یک درخت نیستی

و درختان دیگری هم هستند که چندان تنومند و بزرگ نیستند

ولی هیچکدام از عقده ی حقارت رنج نمی برند

 

من هرگز با درختی برخورد نکرده ام که از عقده ی حقارت یا

از عقده ی خودبزرگ بینی در رنج باشد

 

ppkjgmiva13j1ofqool6.jpg

حتی بلند ترین درختان،هم از عقده خودبزرگ بینی رنج نمی برد، زیرا مقایسه وجود ندارد

 

occopr9ssc2anjkmcn.jpg

 

انسان مقایسه را خلق می کند،

زیرا برای عده ای نفس فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود.

 

ولی آنوقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن می کنی و گاهی احساس کهتربودن

و امکان احساس کهتری بیش از احساس برتری است،

زیرا میلیون ها انسان وجود دارند

کسی از تو زیباتر است، کسی ازتو بلندقد تر است،

کسی از تو قوی تر است، کسی به نظر هوشمندتر از تو می رسد

کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است،

کسی موفق تر است، کسی مشهورتر است،

کسی چنان است و دیگری چنین است.

اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیون ها انسان.....

عقده ی حقارت بزرگی گردآوری می کنی.

ولی این ها واقعاٌ وجود ندارد، مخلوق خودت است

 

vi11g7p5qc1jet020l8f.jpg

زندگي شگفت انگيز است

فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد

كوچك باش و عاشق ...

كه عشق می داند

آئین بزرگ كردنت را ...


بگذارعشق خاصیت تو باشد

نه رابطه خاص تو باکسی

15gv5hy387xkdf0ps549.jpg

فرقى نمي كند

گودال آب كوچكى باشى

يا درياى بيكران

زلال و پاک كه باشى

تصویر آسمان در توست

3vggok6i6zczi18uxm5k.jpg

 

چرا که مردم آنچه را که گفته ای فراموش خواهند کرد

 

آنان آنچه را که انجام داده ای به فراموشی خواهند سپرد


اما هرگز از یاد نخواهند برد که باعث شده اید چه احساسی نسبت به خود داشته باشند


3xx5eh56z26024ajcum3.jpg

دوست داشتن دلیل نمی خواهد

ولی نمی دانم چرا

خیلی ها

و حتی خیلی های دیگر

می گویند

این روز ها

دوست داشتن

دلیل می خواهد

و پشت یک سلام و لبخندی ساده

دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده

و دنبال گودالی از تعفن می گردند

 

krp53kivgti8aq3t4ied.jpg

دیشب

که بغض کرده بودم

باز هم به خودم قول دادم

من
سلام
می گویم
و
لبخند می زنم

و قسم می خورم

و می دانم

عشق همین است

به همین ساد گی

 

3okwcghcksj4ffcmxqg.jpg

 

بارالها


برای همسایه ای که نان مرا ربودنان


برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی


برای آنکه روح مرا آزرد بخشایش


و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق


از درگاهت آرزو دارم

=======================

 

سلام امروز دوست دارم عکس دف بذارم

 

سلام  از بس خودم نا امیدم شما هم نا امید شدید از زندگی  براتون عکس خوشمزه میزارم

 

از چشمهای من هیجان را گرفته اید                                                                             

                                            این روزها عجب خودتان را گرفته اید

با این سکوت و نگاه و غضب به چشم                                                                         

                                                  حرف و کلام و دهان را گرفته اید

حرف بدی نمی زنم اما شما به فحش                                                                           

                                                از این غزل تمام بیان را گرفته اید

اردیبهشت نیست که اردی جهنم است                                                                         

                                            لبهای سرختان که دهان را گرفته اید

خانم جسارت است ببخشید یک سوال !                                                                      

                                            با اخمتان کجای جهان را گرفته اید ؟

خانم شما که درس نخواندید پس کجا ؟                                                                     

                                            کِی  د کترای زخم زبان را گرفته اید ؟

خانم جواب نامه ندادید بس نبود ؟                                                                          

                                              دیگر جرا کبوترمان را گرفته اید ؟

خانم اجالتاًً  برویم  آخر غزل                                                                             

                                       نه اینکه وقت نیست امان را گرفته اید

 

اما به ما نیامده دل کندن از شما ...

عشق بی پایان

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

میرداماد

سلام....

شايد الان ديگه كسي تو تهران نباشه كه خيابان ميرداماد تهران رو نشناسه http://mail.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/tsmileys2/33.gif

تا حالا شده به اين موضوع فكر كنيد كه چرا اسم اين خيابان انصافا زيبا ميرداماد هست ؟!

 

داستان زير رو بخونيد متوجه ميشيد http://mail.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/tsmileys2/03.gif :

 

" حكايت ميرداماد "

http://marshal-modern.ir/Archive/11763.aspx

جوانی به نام محمد باقر  در اتاق خود در  حوزه علمیه مشغول مطالعه بود  به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست  و با انگشت  به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.

دختر گفت :  شام چه داری ؟؟!

طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد  و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و  محمد به مطالعه خود ادامه داد .

از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر  اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود

  لذا  شاه دستور داده بود تا افرادش  شهر را بگردند  ولی هر چه گشتند  پیدایش نکردند .

 

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج  شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی  پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ...

محمد باقر  گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد  شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟

و بعد از تحقیق  از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟

محمد باقر ده  انگشت خود را نشان داد و شاه  دید که تمام انگشتانش سوخته و ...!

لذا علت را پرسید طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا  وسوسه می نمود  هر بار که نفسم  وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم  آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیه با نفس  مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند ...

 

 شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد  میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد  و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی  می دارند...

http://marshal-modern.ir/Archive/11764.aspx

 

 

خب اين هم داستاني جالب كه بالاخره فهميديد چرا ميرداماد همچنان از حافظه ايرانيان پاك نشده است http://mail.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/tsmileys2/03.gif