کاش

كاش ازاول مي دونستم تو مال ديگروني

كاش ازاول مي فهميدم توبا من نمي موني

كاش ازاول مي دونستم توسهم من نميشي

كاش مي فهميدم كه توازعشق من گريزوني

ازفكروقلبم تو نمي ريري كه به همين زودي

تواون فرشته ي پاكي كه من فكرمي كردم نبودي

ميدونم هرجا كه هستي با هركسي نشستي

به راحتي فراموشم ميكني توبه زودي

اين همه عاشق بودم تو نفهميدي

با تو صادق بودم نفهميدي

من كه عاشق بودم تو نفهميدي

كاش ازاول مي فهميدم تو مغروري 

كاش مي دونستم از دنياي من دوري

كاش اروم اروم از قلب من مي رفتي

چه دورغ هاي شيريني به من ميگفتي

 

دل خسته

دست بردا بسه گوش كن دل خسته

ازش دل گيرم بي اون من ميميرم

 چاره ندارم تركم كرده يارم

اي دل عاشق و ساده ي من 

دست بردا بسه اهاي دل خسته

همه دارها رو به روي من بسته

اوني كه رفته روزي بوده با من

اي دل تيكه و پاره ي من

دله من بغزتوبشكن گريه كن بامن

دله من روزاي خوبت همه شون رفتن

دله من اوني كه قلبش يكي بود بامن

دستاي من به اون ديگه نمي رسن

اوني كه عمري تو رو بازي داد و رفتش

 

واسه تو ميگم كه داري طوي پول غرق ميشي ، واسه تو ميگم كه اومدي مملكت رو سرو سامون بدي

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ديگه خسته شدم مي خوام بگم شايد به گوش همه برسه شما كه ميخواستين به مملكت سروسامون بدين ولي بدترش كردين همه بيكارن بدبختن خانواده ها ندارن كه جووناشون درس بخونن اخه كجاي كه ببيني بابا نصاف داشته باشين چرا همه چي شده پارتي بازي ، همه چي شده مال بچه هاي شهيدا درسته رفتن جنگيدن شهيد شدن حالا چرا همه مارو به يه چشم نمي بينين اگه يه روزي بخواد جنگ بشه ما هم ميجنگيم ولي ما حالا امروز رو داريم فردا نيومده آينده نيومده كسي به ما توجه نميكنه همين شما ها نيستين كه فردا چشم اميدتون اين جوونا هستن چرا نمي بينين آخه ما هم وجود داريم چرا بايد اونا راحت برن طوي كار طوي مدرسه دانشگاه دختره شهيده ، پسره شهيده ، ميگن اول اونا بعدش شما چرا بدون زحمت به همه چي ميرسن كارحاضر پول مدرسه پول دانشگاه خونه همه چي حاضره گناه ما چي طوي هر اداره ميريم ميگن ديپلمي نه نميخواهيم فوق ديپلمي نه ليسانس ميخواهيم ميريم مگيم ليسانسيم نه نياز نداريم دختر شهيد ، پسره شهيد ، اولويت اول با اوناست  ميره دنبال كار نه ! حتي دنبال كار هم نميره نامه بهش ميدن برو فلان اداره ميره نه بهش ميگن سابقه داري نه ميگن مدركت چيه نه ميگن چيزي بلدي فقط ميگن برو استخدام شدي فردا بيا سركار مهم نيست كاري بلد باشه يا نه . چون دختر ه شهيده ، پسره شهيده حالا مدركش هرچي باشه حتي مدرك گاو چروني ما هم ديگه هيچي برو طوي خونه وردل مامان باباتون چشمتون به دست باباتون باشه كه كي حقوق بازنشستگيش رو بدن حالا هم اين حقوق بازنشستگي هم كه كم كردن اي خدا نمي دونم اين همه پول كجا ميره .

خدايااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ؟

تو بهم بگو كسي جواب منو نميده ؟

چرااااااااااا ؟

چرا بايد هركاري كه ميخواهي بكني بايد پول باشه چرا بدون پول كسي براي كسي كاري انجام نميده

حتي حرف زدن !

چرا يكي طوي پول غرقه باشه ؟

 يكي نون شب نداشته باشه ؟

 يكي پول دوا دارمون نداشته باشه و بميره ؟

يكي هم مثل منه بدبخت نداشته باشه پول 10 تا واحد درسي دانشگاه رو بده آخه چرا ؟

چرا يكي نيست طوي اين مملكت بي صاحب شده به داد ما برسه يه خورده پول اين دانشگاه رو بياره پايين تا يه بدبخت بي چاره داشته باشه پول دانشگاه روبده و درس بخونه . چرا خدا پيش كي داد بزنم ميدونم طوي صد درصد مردم سي درصدش زحمت ميكشن هفتاد درصد اونا پول پارتي بازي پول حرومه كه دارن باهاش زندگي ميكنن بخاطره اين پول كثيفه كه زندگيا به نابودي كشيده طرف ازدواج ميخواد بكنه ميگن   پول داري ،كار داري ، خونه داري ، ماشين داري ، نداري برو پي بازيت آخه اون دوتا جوون چيكاركردن كه مملكت بي صاحبه .كار نيست بايد پارتي داشته باشي يا بچه شهيد باشي آخه به كي بگه دردشون كي ميخواد آرزوهاش رو براورده كنه خدايا ميبيني اين بندهات رو اولش هركي ميخواد بياد ميگه من اين كارو ميكنم اينجارو فلان ميكنم جوونا رو اونطوري ميكنم اينطوري ميكنم ولي متاسفانه وقتي خرش از پل گذشت يادش ميره چه قولي داده چي گفته چيكار ميخواد بكنه مياد خوش گذرونيش كه تمون شد ميبيني هيچ اتفاقي  نيافتاده فقط اوضاع از اون كه بود بدتر شده آرزوم بود كه نبودم طوي اين دنياي تيره نمي ديدم مثل آب خوردن هر روز يكي مياد يكي ميره يكي مياد كه نمونده يكي ميره كه نباشه يكي روز آشناي فكر اينه كه جدا بشه آرزو داشتم نداشتم هيچ كسوكار ونشون هيچكي با تهنه نمي گفت تو كه تنها نمي موني تو طوي خوشبختي ميموني طوي ذهن هيچ كسي كاش متهم به عشق دنيا نبودم وقت دلسوزي براشون با كنايه نمي گفتن كه حسودم .  به پاي آرزوهام فروختم آبرومو همه باروي خندون آبرومو گرفتن و ندادن آرزومو آرزوم بود داشتن من واسه قلبي آرزو بود يه بارم به خاطر من بغضي طوي يك گلو بود يه بارم به انتظارم يكي زل ميزد به ساعت ارزشي داشت ديدن من ارزشي داشت بي نهايت من توقعي ندارم از تموم اهل دنيا من فقط مي خوام بزارن كه بمونم طوي رويا هيچ كي با خودشه نشينه به قشنگيام بخنده واسه باز كردن چشمام چشماي منو ببنده آرزوهامو نزارن زير پاي آبروشون روياها و آرزو هام خيلي قشنگ بود ولي اين دنياي پولي خسته ام كرده از اين بي حاصلي و بي هدفي بخودم ميگم چرا بايد درس بخونم وقتي كه كار نباشه چرا بايد پول اين پدر ناتوان رو به باد بدم چرا بايد هر روز به مدرك كه بدرد هيچي نميخورد نگاه كنم همون بهتر كه طوي سطل آشغال باشه ازآدم هاي پولدار بدم مياد  ميخواي بدوني براي چي چون اين مملكت فقط شده براي پولدارا گردن كلفتا  پول داري برات كار انجام ميدن نداري برو فردا برو پس فردا فقط ميدوننت بخاطر اين بدم مياد كه جوونا معتاد ميشن به جاي كه كمكش كنن از همه چي تردش ميكنن از كار از زندگي از خونه از همه چي

ايران ازت متنفرم

آره ميخوام بگم بنويسم از همتون بدم مياد حتي ديگه رفيقي هم وجود نداره وقت خودشون كه ميرسه رفيقن ولي وقتي بهشون احتياج داري خودشون رو گو و گور مي كنن لحنت به اين مرام تف به اين دنيا  خسته ام از حرف هاي سنگين چرا تموم نميشه اين ثانيه هاي بي هدف به انتها نمي رسه عمر شكست خورده من 

 

 

 

مادر دوستت دارم

ای مادر مهرپرور من
ای با دل و جان برابر من
ای مهر سپهر مهربانی
ای ماه بلند اختر من
ای چشمه روشن محبت
آیینه نور گستر من
رنجی که تو در زمانه بردی
هرگز نرود ز خاطر من
شیرم دادی ز شیره جان
از گوهر توست گوهر من
ماندی همه شب به غمگساری
بیدار کنار بستر من
خواندی همه روز درس امید
بر من ز کتاب و دفتر من
گر بوسه زنم به خاک پایت
نبود عجب این باور من
زآنجا که شنیدهام که گفته است
نیکو سخنی پیمبر من
فرش است بهشت زیر پایت
ای خاک ره تو افسر من
امی سایه تو هرگز
کوتاه مباد از سر من
پرسند اگر که شیر زن کیست
این است کلام آخر من
گویم که یکی است و آن یکی نیز
کس نیست به غیر مادر من

 

 

 

 

 

دوستت دارم با تمام وجود ای همه کسم

 

قسم به عشقمون قسم
همش برات دلواپسم
قرار نبود اینجوری شه
یهو بشی همه کسم
راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم
به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری
چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری
نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم
تو دریا باش و من جویبار عشقو در تو جاری
من از پروانه بودن ها
من از دیوانه بودن ها
من از بازی یک شعلهٔ سوزنده
 که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم
من از هیچ بودن ها
از عشق نداشتن ها
از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم
من از عمق رفاقت ها
من از لطف صداقت ها
من از بازی نور در سینهٔ بی قلب ظلمت ها نمی ترسم
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم


 

عشق من

 نمیترسم که بگم , آره عاشق تو ام
دارم اقرار  میکنم نه فقط تو به خودم
تازه چند روزیه که تو خیال من میای
بذار منخواب ببینم که تو هم منو میخوای
به دلم افتاده تعبیر خواب من میشی
یکی از همین روزا پامو به روبات میکشی
به دلم افتاده به داد دستام میرسی
واسه گذشتن از هرچی که دارم تو بسی
یکی دو روزه گریه بهونه ی چشامه
تورو خواستن و نداشتن یه عذابه که باهامه
توی  این شبای بی تو نگاتو کم میارم
حدس بزن از اینترانه که چه حسی به تو دارم

 

دوستت دارم تا ابد

 گفتم که میبوسم ترا گفتی تمنا میکنم گفتم اگر بیند کسی گفتی که حا شا میکنم

گفتم اگر از بخت بد نا گه رقیب آید ز در گفتی که با افسونگری او را زسر وا می کنم

گفتم که تلخیهای من گر نا گوار افتد ترا گفتی که با نوش لبی آنرا گوارا میکنم

گفتم اگر از کوی خود روزی ترا گویم برو گفتی که صد سال دگر امروز و فردا میکنم ...

 

 

 

 

 

 

اگه دنیا بخواد من و تو تنها بمونیم واست میمیرم*

جوابه دنیا رو میدم باهات میمونم

واسه همیشه خاطرات تو رو چه

خوب چه بد حک میکنم  توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم

با تو میمونم واسه همیشه...

خیلی دیره

 

خیلی دیر رسیدی ای دوست هفت کفن پوسندم

پیرهن سیاه تنت کن من فقط یه استخونم

ببین چه کردی با این دل فکر کن فقط یه لحظه

نزار دیگه بیشتر از این تنم طو گور بلرزه

حالا دیگه راحت راحتی هر کاری که می خواهی بکن

منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر

فقط تا هفت روز سیاه تنت کن

شب های جمعه یادی از ما کن

عشقی که بردی باشه حلالت

عمری که بردی باشه حرومت

فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو میگیرم

تقاص این عمری که از دست رفته رو ازت میگیرم

 

     

 

 احمد رضا

 یادت نره

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قصه های کهنه

 

 

 

چه بسازی چه نسازی ، دل من کوکه با سازت
همه ی اوج غرورم ، سهم قلب بی نیازت
حال من خوبه با عشقت گر چه دورم از وصالت
واسه من کافیه رویات ، واسه من بسه خیالت
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه
چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه
جات رو هیچ کــس نمی گیره توی این قلب حقیرم
اگه باشم توی قلبت بدون از خوشی می میرم
چه بری تنهام بذاری ، چه بمونی تو کنارم
عاشقانه هات با هامن ، من به قصه هات دچارم

 

 


دوست

 

 

دیگردوست داشتنت برایم عادی شد...

وخیالت اماهمیشه مرابه بی خیالی میزند

دیگرباورم شده که نیستی ونبودنت

لحظه های تنهاییم را به سخره نمیگیرد

میدانم برایت حکایت ان البوم قدیمی را دارم

که در پستوی خانه قلبت مدتهاست خاک میخورد

من نیز چون تو تهی گشته ام از هرچه باتو بودنست

گویی زنجیرهای نامرئی مرا به اسارت کشیده اند

وروحم را ازیاداوری خاطرات باهم بودنمان زنگارمیدهند...

دیگرانقدر در تنهاییهایم به نبودنت وبه بی وفائیت فکرکرده ام

که گاه وبیگاه ازاین همه حماقت درون که روزی تورا

تنها تکیه گاه میدانستم فارغ گشته ام

واینک بعداز این همه روزهای فراغ

دیگرنقش خاطرت درخیالم کم رنگ شده

چون تو باعث شدی که من

به جرم باتوبودنم

به ناکجااباد تبعید شوم...